جدول جو
جدول جو

معنی تلخ کام - جستجوی لغت در جدول جو

تلخ کام
کسی که روزگار خوشی ندارد و زندگانیش به سختی و تلخی می گذرد
تصویری از تلخ کام
تصویر تلخ کام
فرهنگ فارسی عمید
تلخ کام
کسی که زندگانی او سخت گذرد
تصویری از تلخ کام
تصویر تلخ کام
فرهنگ لغت هوشیار
تلخ کام
ناخوش روزگار
متضاد: شیرین کام، نامراد، ناامید، ناکام
متضاد: مرادمند، شیرین کام، بدبخت، شوربخت، سیه گلیم
متضاد: خوش بخت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلخ کامی
تصویر تلخ کامی
ناامیدی، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
مقابل شیرین کام. (بهار عجم) (آنندراج). نامراد و ناامید و محروم، هر چیزی که در دهان دارای مزۀ تلخ باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نامرادی و ناامیدی و حرمان، تلخ مزگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان بازیافت است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 120تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلخ کامی
تصویر تلخ کامی
عمل و حالت تلخ کام بد بختیناامیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلخکامی
تصویر تلخکامی
نامرادی و نا امیدی و حرمان
فرهنگ لغت هوشیار
ناکامی، نامرادی، محرومیت
متضاد: شیرین کامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گوساله ی ماده
فرهنگ گویش مازندرانی